تولد پسر عمو مهدی
<no title>
چند وقتی بود که وبلاگ رادوین آپدیت نشد ( بدلیل مسافرت و . . . ) در این مدت رادوین چهار دست و پا رفتن رو یاد گرفته و از چند روز پیش راه رفتن رو تمرین می کنه ولی هنوز کامل نمی تونه خودشو نگه داره و هر چند قدم زمین می خوره . ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
کوتاه کردن مو
امروز رادوین برای اولین بار با من اومد آرایشگاه و موهاشو کوتاه کرد. فکر نمی کردم که اجازه بده ولی پسر خیلی خیلی خوبی بود و نشست تا آقای آرایشگر کارش تموم شد . رادوین یکی دو روز قبل از کوتاه کردن موهاش رادوین خان مو قشنگ ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
شیطنت رادوین
اندر حکایت شیطونیهای آقا رادوین تصویر زیر رو ببینید خصوصا دوچرخه سوار ردیف آخر حالا همون دوچرخه سوار رو در تصویر زیر ببینید ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
فلفل دلمه ای
رادوین برعکس باباش همه غذاها و میوه ها رو می خوره حتی فلفل دلمه ای مسیر پیاده روی آقا راد از آشپزخانه به پذیرایی و درب خروج ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
<no title>
فکر می کنید این عکس ساعت چند گرفته شده ؟ هشت صبح ده صبح ۱۲ ظهر ۴ بعد از ظهر ۸ شب ۱۰ شب نه ساعت حدود ۱۲ شب بود که آقا رادوین برای فرار از تعویض لباس و پمپرزش رفته وسط آشزخانه نشسته اینم یه عکس قدیمی که مربوط به اولین باری که رادوین رفته جگرفروشی ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
تولد دختر عمو مهسا
دیروز بابا علیرضا رفته تهران ماموریت . رادوین جونم خیلی وابسته به باباییش شده اما شانسی که آوردیم این بود که موقع رفتن بابا ُ رادوین خواب بود . وقتی بیدار شد و باباش رو ندید کمی بی تابی کرد اما چون تولد دختر عموش مهسا بود لباس پوشید و خوش تیپ شد و رفت تولد . اما توی تولد هم حسابی منو اذیت کرد و بغل هیچکس نرفت . طفلکی طاقتش واسه باباش نمی گیره اما بلد نیست به زبون بیاره . انشاء ا... بابا علیرضا زودتر و به سلامت برگرده . ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
<no title>
دیروز عصر یعنی روز دوشنبه بابا علیرضا از ماموریت برگشت . من و رادوین رفتیم فرودگاه دنبال بابایی اما دیر رفتیم و وقتی رسیدیم بابایی بیرون توی شرجی خیس عرق شده بود . رادوین جگر و بابا وقتی همدیگه رو دیدن اونقدر واسه هم ذوق کردن که من فراموش شدم چند دقیقه ای همدیگه رو محکم بغل کردن و بوسیدن . رادوین دستاش رو دور گردن بابایی حلقه کرده بود و ولش نمی کرد . از وقتی هم که رسیدیم خونه یه لحظه نمی ذاشت باباش از کنارش تکون بخوره ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59
یک سالگی رادوین
دیروز تولد یک سالگی جوانمرد کوچک بود . امسال هم به رسم هر ساله تابستان رو رفتیم شمال که این مسافرت مقارن شد با تولد رادوین . رادوین تولد یک سالگیشو خیلی خاص طی دو مراسم جداگانه جشن گرفت اولیش داخل قایق بادی چلنگر۲ و توی دریای مازندران و دومیش شب توی سوئیت . ...
نویسنده :
باباي رادوين
15:59